معنی مسجدی در مدینه

حل جدول

مسجدی در مدینه

قبا، ذوقبلتین، مسجدفضیخ

قبا

قبا، ذوقبلتین، مسجد فضیخ


مدینه

سریالی از سیروس مقدم

شهر پیامبر

شهر

لغت نامه دهخدا

مسجدی

مسجدی. [م َ ج ِ](ص نسبی) منسوب به مسجد. مربوط به مسجد. رجوع به مسجد شود. || عابد. زاهد. متعبد. پارسا. آنکه اعتکاف مساجد یا نماز به جماعت کند:
گفتم همی چه گوئی ای حیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
عسجدی.
مسجدیی بسته ٔ آفات شد
معتکف کوی خرابات شد.
نظامی.


مدینه ٔ افلاطون

مدینه ٔ افلاطون. [م َ ن َ / ن ِ ی ِ اَ] (اِخ) رجوع به مدینه ٔ فاضله و نیز رجوع به افلاطون شود.

فرهنگ معین

مدینه

(مَ نِ) [ع. مدینه] (اِ.) شهر. ج. مدن، مداین.، ~ی فاضله آرمان شهر.

تعبیر خواب

مدینه

دیدن شهر مدینه در خواب، بر شش وجه تعبیر میشود: خیر، آرامی و آسایش، مغفرت، رحمت، نجات و خوشی و رفاه زندگی. - خالد بن علی بن محد العنبری

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسجدی

نمازخوان، مسجدرو، اهل مسجد، مربوط به مسجد، زاهد، عبادت‌کار، مومن


مدینه

بلد، شهر، ولایت

فرهنگ عمید

مدینه

شهر،
* مدینهٴ فاضله: شهری خیالی که مردم آن جهت به‌دست آوردن سعادت حقیقی کوشش کنند و ادارۀ چنین مدینه‌ای در دست فاضلان و حکیمان باشد،

نام های ایرانی

مدینه

دخترانه، شهر، نام شهری در عربستان که پایگاه حکومت حضرت محمد (ص) بود

فرهنگ فارسی هوشیار

مدینه

شهر پیامبران (ص) در عربستان صعودی

معادل ابجد

مسجدی در مدینه

430

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری